Monday, September 15, 2008

سکوت شب

سکوت شب امشب سکوت همه جا رو فرا گرفته است امشب شمعها از دوری تو خاموشن و روشن نشده اند امشب خواب از چشمهایم پریده و من موندم و بی خوابی و تنهایی امشب باز بیاد تو در خلوت بیداری شب رو می خواهم به سحر برسانم باز من و سکوت و تاریکی و تنهایی باز من و اشک چشمهای اسمان و گریه های باران باز من و قطره های اشک لخزان روی گونه های پر از غم غربت گرفته ام چقدر سخت است دوری و تنهایی و بی تویی می خواهم همه شب رو بیدار بمونم و چشمهایم تنها به پنجره خیره کنم تا شاید تو رو در تاریکی خلوت و تاریک روبورویم مجسم کنم نازنینم شیرینی شیرین ترینم باز بیاد تو و در این شب پر از سکوت در انتظار اومدن تو و دیدن و اغوش گرفتن دوباره بوسیدن لبهای پر از مهر تو تا گرمی قلب گرمت رو تو وجودم حس کنم و همه وجودم رو گرم کنی با قلب سرشار از محبت و گرمی وجودت دوستت دارم هر جا باشی و هر جا باشم برام مهم نیست
مهم این است که قلبم مال توست تا زنده است وبرای تو می تپد
وتنها متعلق به توست