سکوت شب
امشب سکوت همه جا رو فرا گرفته است
امشب شمعها از دوری تو خاموشن و روشن نشده اند
امشب خواب از چشمهایم پریده و من موندم و بی خوابی و تنهایی
امشب باز بیاد تو در خلوت بیداری شب رو می خواهم به سحر برسانم
باز من و سکوت و تاریکی و تنهایی
باز من و اشک چشمهای اسمان و گریه های باران
باز من و قطره های اشک لخزان روی گونه های پر از غم غربت گرفته ام
چقدر سخت است دوری و تنهایی و بی تویی
می خواهم همه شب رو بیدار بمونم و چشمهایم تنها به پنجره خیره کنم
تا شاید تو رو در تاریکی خلوت و تاریک روبورویم مجسم کنم
نازنینم شیرینی شیرین ترینم
باز بیاد تو و در این شب پر از سکوت
در انتظار اومدن تو و دیدن و اغوش گرفتن دوباره
بوسیدن لبهای پر از مهر تو
تا گرمی قلب گرمت رو تو وجودم حس کنم و همه وجودم رو گرم کنی
با قلب سرشار از محبت و گرمی وجودت
دوستت دارم هر جا باشی و هر جا باشم برام مهم نیست
مهم این است که قلبم مال توست تا زنده است وبرای تو می تپد
وتنها متعلق به توست