Sunday, August 26, 2007

بیاد تو

بیاد تو به رخسار تو نگاه کردم از اولین نگاه تو محبت قلب تو رو خوندم رازهای قلب تو رو در رخسارتو دیدم با نگاهت دوست داشتن را در وجود تو می دونم بوسه های لبهای تو درمان دردهای غربت منه به اغوش تو پناه می اورم تا حس کنی که تو رو دوست دارم مي بوسمت لبهايت رو انقدر که تو حس کني با تمام وجودم تورو می پرستم انقدر که حس کني بي تو نمي تونم زنده بمونم انقدر که حس کنی بی تو خيلی تنهايی کشيدم انقدر که حس کنی که نفسهايم رو در وجود تو می بينم انقدر که حس کنی با نفس تو زنده هستم تا که هستم می بوسمت سینه هایت رو تا بدونی که چقدر تشنه تو هستم با اغوشی گرم من و اغوش بگیر که حس کنیم یکی هستیم و یک قلب و یک روح در دو جسم من و حس کن که قلبم همیشه همراه تپش قلب توست

Wednesday, August 08, 2007

چرا سکوت

چرا سکوت یک مدت است که تو من و از یاد بردی غمی سنگین در دل من که تو کاشتی با سکوتت روح من و ازار می دی این درد بی تو یی مانند یک زهر تلخه کاش می بودی که ببینی از دوری محبتت رنگم زرده خونه من در سکوت تنها یی و غم گران دیوارهایش همه رنگ غم گرفته دل غمگین من دیگه به هیچ چیزی خوب نمیشه چرا تو این کار و کردی که غمگین باشم همیشه

Saturday, August 04, 2007

غم امشب من

غم امشب من امشب اسمون با ابرهای سیاه پوشانده شده است منتظر باران اشک اسمانها من هم غمی دلم رو گرفته است از پنجره به بیرون نگاه می کنم به اسمان و غمهای او و غم دلم رو در غم ابرها می بینم من هم میخواهم با ابر باران گریه کنم چون به تو می اندیشم که همیشه در وجود من هستی راستی می دونی که من چقدر دوستت دارم روزهای قشنگی رو در کنار دوستی پر از محبت تو و
اغوش گرم تو اغاز کردم چقدر قشنگ و زیباست وقتی که لبهایت روی لبهایم می گذاری و نفسی تازه به زندگی من می بخشی امشب غمی سنگین روی دلم رو گرفته و به شدت قلبم رو ازارمی ده می ترسم بمیرم ، و عشق و محبتم در زندگی ناکام بماند برای اینکه من تنها در زندگیم تو رو دارم و دوستت دارم و می پرستم ، به خاطر اینه که نمی خوام نگران بشی اگه روزی من مردم من و ببخش که بیشتر از حد تو رو دوست داشتم و دارم ، اگه سینه ام رو بشکافی خواهی دید که روی اون نوشته شده تنها تو رو دوست دارم ، تنها تویی که می تونی مرهم دردهای قلب من بشی ، پس خواهش می کنم هرگز من رو تنها نگذار تا وقتی که زنده هستم ، چون من بیشتر ازانچه تو فکر کنی تو رو دوست دارم و به تو نیاز دارم ، شاید در زندگیت هیچ کسی به اندازه من تو رو دوست نداشته و نخواهد داشت چون تو در تموم وجود من هستی ، من قلب تو رو دوست دارم ، قلبی که سلتان همه وجود توست، تا بحال به قلب فکر کردی ، جسمی که مانند یک پمپ همیشه و بدون توقف خون رو به همه بدن انسان می رساند ، پس من اون پمپ زندگی تو رو دوست دارم که موندن همه وجود انسان بستگی به موندن اون داره ، قلبت مال من است که همه جسمت مال من باشه برای همیشه ، و تو رو میپرستم تا روزی که زنده هستم پس تو مرهم زخم زندگی من باش تا امیدی دوباره در زندگیم پیدا بشه برای زنده موندن دوستت دارم به حدی که هرگز در زندگی تو تصور نمی کنی