بیاد تو
به رخسار تو نگاه کردم
از اولین نگاه تو
محبت قلب تو رو خوندم
رازهای قلب تو رو
در رخسارتو دیدم
با نگاهت
دوست داشتن را در وجود تو می دونم
بوسه های لبهای تو
درمان دردهای غربت منه
به اغوش تو پناه می اورم
تا حس کنی که تو رو دوست دارم
مي بوسمت
لبهايت رو
انقدر که تو حس کني
با تمام وجودم تورو می پرستم
انقدر که حس کني
بي تو نمي تونم زنده بمونم
انقدر که حس کنی بی تو خيلی تنهايی کشيدم
انقدر که حس کنی که نفسهايم رو در وجود تو می بينم
انقدر که حس کنی با نفس تو زنده هستم
تا که هستم
می بوسمت
سینه هایت رو
تا بدونی که چقدر تشنه تو هستم
با اغوشی گرم
من و اغوش بگیر
که حس کنیم یکی هستیم و یک قلب و یک روح در دو جسم
من و حس کن که قلبم همیشه همراه تپش قلب توست
Sunday, August 26, 2007
Wednesday, August 08, 2007
چرا سکوت
چرا سکوت
یک مدت است که تو من و از یاد بردی
غمی سنگین در دل من
که تو کاشتی
با سکوتت
روح من و ازار می دی
این درد بی تو یی مانند یک زهر تلخه
کاش می بودی که ببینی
از دوری محبتت رنگم زرده
خونه من در سکوت تنها یی و غم گران
دیوارهایش همه رنگ غم گرفته
دل غمگین من دیگه به هیچ چیزی خوب نمیشه
چرا تو این کار و کردی
که غمگین باشم همیشه
Saturday, August 04, 2007
غم امشب من
غم امشب من
امشب اسمون با ابرهای سیاه پوشانده شده است
منتظر باران اشک اسمانها
من هم غمی دلم رو گرفته است
از پنجره به بیرون نگاه می کنم
به اسمان و غمهای او و غم دلم رو در غم ابرها می بینم من هم میخواهم با ابر باران گریه کنم چون
به تو می اندیشم که همیشه در وجود من هستی
راستی می دونی که من چقدر دوستت دارم
روزهای قشنگی رو در کنار دوستی پر از محبت تو و
اغوش گرم تو اغاز کردم چقدر قشنگ و زیباست وقتی که لبهایت روی لبهایم می گذاری و نفسی تازه به زندگی من می بخشی
امشب غمی سنگین روی دلم رو گرفته و به شدت قلبم رو ازارمی ده
می ترسم بمیرم ، و عشق و محبتم در زندگی ناکام بماند برای اینکه من تنها در زندگیم تو رو دارم و دوستت دارم و می پرستم ، به خاطر اینه که نمی خوام نگران بشی اگه روزی من مردم من و ببخش که بیشتر از حد تو رو دوست داشتم و دارم ، اگه سینه ام رو بشکافی خواهی دید که روی اون نوشته شده تنها تو رو دوست دارم ، تنها تویی که می تونی مرهم دردهای قلب من بشی ، پس خواهش می کنم هرگز من رو تنها نگذار تا وقتی که زنده هستم ، چون من بیشتر ازانچه تو فکر کنی تو رو دوست دارم و به تو نیاز دارم ، شاید در زندگیت هیچ کسی به اندازه من تو رو دوست نداشته و نخواهد داشت چون تو در تموم وجود من هستی ، من قلب تو رو دوست دارم ، قلبی که سلتان همه وجود توست، تا بحال به قلب فکر کردی ، جسمی که مانند یک پمپ همیشه و بدون توقف خون رو به همه بدن انسان می رساند ، پس من اون پمپ زندگی تو رو دوست دارم که موندن همه وجود انسان بستگی به موندن اون داره ، قلبت مال من است که همه جسمت مال من باشه برای همیشه ، و تو رو میپرستم تا روزی که زنده هستم پس تو مرهم زخم زندگی من باش تا امیدی دوباره در زندگیم پیدا بشه برای زنده موندن
دوستت دارم به حدی که هرگز در زندگی تو تصور نمی کنی
Subscribe to:
Posts (Atom)