چشمان آبی قشنگ دریایی
هر وقت غم چهار گوشه دلم را فرا می گیرد
به لب دریای خروشان پناه می برم و
آبی چشمان قشنگ آبی دریا را تماشا می کنم
که قشنگی و معصو میت فراوان
از ان می درخشد
چقدر قشنگ و زیباست چشمان آبی زیبای دریا
آنوقت من دلم را بدریای آبی اومی سپارم
شاید چشمان ابی دریا بتواند غمهایم را بدوش گیرد
چون دل دریا فراوان است و بزرگ و عمیق
ازبزرگی دل دریا یاد گرفتم که دلم را دریا کنم
تا بتوانم درد سخت زندگی کسانی را
که در زندگانی رنجهای
بر دوش دارند را یاری کنم
که شآید عصای دست کسانی باشم
که در زندگی می خواهند راه خوب و
آرامی را داشته باشند و ادامه دهند، کسی که در زندگی شکست خورده باشد
همیشه درد شکست مغز و استخوانهایش را می فشارد
در اینجاست ما محتاج کمک دیگران خواهیم بود تا دردهایمان را شفا و مداوا سازد
تا راه سخت زندگی را با ما ادامه دهد و بتوانیم راه خوب زندگی را بپیماییم
چه قشنگ و زیباست رنگ آبی دریا که مانند قلبهای آبی و دور از کینه میماند
چه زیباست دل دریا که جای هزاران هزار رازهای عاشقان با امید و بی امید است
ای کاش روحمان را مانند آبی دریا صاف می کردیم و زندگی را مانند آبی دریا می دیدیم
امیدوارم رویاههای شیرین وزیبای زندگی را در چشمان آبی دریا ببینم
چون مانند چشمهای قشنگ و درخشآن وزیبای ان پروانه ای است
که من در راه زندگی دیدم پروانه ای که بالهایش برای زندگی کردن
با گرمی شمع سوزان سخت می سوزد و پر پر می شود اما قلبش پر از
آرزوهای قشنگ و رویاهای زیباست ، که در خواب زیبای عمر کوتاه خود
آن را می بیند و امید بدست آوردن ان را از خدا می خواهد
من همیشه بیاد آن هستم که هر کس باید بیاد دوست صمیمی خود کسی
که عصای دست اوست و هرگز او را جا نخواهد گذ اشت باشد
تا در راه زندگی او را راهی کند
با امید بدیدار دوباره
چشمان ابی مانند ابی دریا
سمکۆ / وه فا