Saturday, February 06, 2010

هرگز التماس نکن

هرگز التماس نکن ناز دلم با اینکه‌ همه‌ زندگیم با دوری تو پر از غم است با
اینکه‌ هر چی شادی در زندگی هست برای من کم است ولی
هرگز التماس نکن که‌ تو رو ببخشم هرگز نگو کاری
نکرده‌ای که‌ نباید می کردی تو می دانی که‌ این تنها با گذشت
زمان و تکرار نکردن اشتباهات قبلی و جبران ان است که‌
بتونی قلب من رو دوباره زنده نگه داری هیچ تو می دانی که‌
قلب من رو شکستی ، پس اگه می خواهی این شکستن قلب
من رو جبران کنی تنها التماس نکن بلکه‌ بو گفته هایت جامه‌
عمل بده بیا و با دستانت دستهایم رو بگیر کر من خسته یک راه دور دور تنهایی و سختی های زندگانی هستم هیچ تو
می دانی که من از دوری تو چقدر سختی کشیده ام هرگز تو تصورش رو نمی تونی بکنی اخر تو تنها بفکر زندگی
اینده ای بهتر بودی و ولی هرگز از قلب پریشان و چشم پر از انتظار من خبر نداشتی
عجیبه و جای تاسف که‌ این همه مدت تنها یک بار هم به فکر اون قول نبودی که دستهایمان رو با هم توی دست هم
گذاشتیم و اغوش گرم همدیگر رو تجربه کردیم و با هم عهد بستیم که تا زنده هستیم همدیگر رو دوست خواهیم داشت
چه زود برای تو گذشت اون روز و اون قول و اون اغوش گرم پر از عشق و برای من هم چقدر طولانی و پر از
درد و مشکلات زندگی و درد پر از غربت . وای که‌ رنج اور است . فکر می کنی می تونی من رو به روزهای قبل
بر گردونی این غیر ممکن نیست پس تجربه کن بجای التماس بیاو با اغوش گرمت قلب تنها و خانه‌ ویرانم رو اباد کن
بیا و با لبهای داغت داغی زندگی دوباره‌ رو به‌ من عطا کن .می دونی که‌ تنها با گرمی قلب تو من می تونم یک بار
دیگه ایستادن روی پاهای لرزانم رو تجربه کنم پس بیا و همراهیم کن گل قشنگ زیبای همه زندگی ای عزیزترینم
رویایی شبهای تنهایی و ناز گل زیبای زیبایی ها بیا و من و از این همه انتظار و غم و تنهایی نجات بده که همیشه
منتظر اومدن تو هستم