Thursday, April 01, 2010

گریه‌های من

گریه‌ های من خیلی وقت است که‌ گریه‌ای در گلویم مانده‌ است
خیلی وقت است که‌ قلبم شکسته‌ و همیشه‌ چشمهایم پر از
اشک حسرت جرایی است هیچ کسی اشک نهفته تو چشمهایم رو نمی بیند
عزیزترینم با رفتن تو و تنها موندن من ، با ز روزهای پر از
رنج جدایی و باز غصه خوردن من باز بیصدا شدن کاش می دونستی که‌ من چقدر دوستت داشتم و دارم نه ، نه ، تو چه‌ میدانی عشق ورزیدن و دوست داشتن یعنی چی من همه تفکرم را تنها به تو جلب کرده ام اما تو چی، کاش تنها چند لحظه روبروی اینه می ایستادی و به چشمهای خودت نگاه می کردی ، اون چشمهایی که
روزی عاشقانه قلب من رو ربود ، چی شد هرگز فکر نمی کردم که اینجور و به اسونی بتونی با چشمهای خودت هم
بیوفایی کنی ، به خود بنگر تو کیستی ، و من کیستم ، یو یک بیوفایی همیشه‌ سرگردان و من هم یک عاشق همیشه‌
جاودان قلب پر از عشق مطمئن باش هرگز تو رو نمی بخشم ، و هرگز ارزوی خوشبختی برایت نمی کنم نمی خواستم اینجور باشی من قلبم و
روحم رو به تو هدیه کردم تو چی یک مشت بیوفایی و جدایی
اخ کاش تنها چند ثانیه به من و خودت فکر می کردی و می دونستی که چه بر سر روزگار زندگی من اورده ای ، نه فکر نمی کنم تو قدرت تفکر کردن رو داشته باشی ، نه فکر نمی کنم تو وقت فکر کردن رو به خودت بدهی چون من برای تو تنها یک سرنوشت گذشته و یک شمع خاموش شده در زندگی تو بودم ارزو می کنم که توانایی و قدرت و مقاومت این جدایی تو رو داشته باشم ، و ارزو می کنم که هرگز روی خوشبختی در زندگی خودت رو نبینی
دل پر درد من دیگر به این جدایی های تو عادت كرده، به فریادهای خاموش ، به آرام آرام شكستن قلبم و به گریه های
شب هنگام که‌ تنها برای خودم گریه می کنم و برای عشقی که‌ ناکام ماند زندگی من این است كه تنها بیایم و تنها بمانم و تنها بمیرم کسی که عاشقانه‌ دوستت داشت و برای تو همه زندگی خودش رو فنا کرد ................